وقتی از زندگی سخن میگویی یعنی زنده ای و میخواهی راهت راادامه بدهی یعنی چیزی به نام تودر این دنیا وجود دارد که برای آینده ی خود هدف گذاری می کند وامید وار به آینده دنبال تغییر سطح زندگی وگذشتن از روزمرگی هستی....خب به هرحال زندگی کردن و زنده ماندن یک حس وامید درونی را می طلبد که بتوانی از لحظه لحظه زندگیت نهایت لذت راببری وبدنبال ترسیم آینده ی خوبی برای خود باشی...اینطور زندگی کردن در این جهان نیازمند هوش بالایی است هوشی که در برنامه ریزی ها،هدف گذاری ها و حرکت ها بتواند کمک یار توباشد با این هوش می توانی روز به روز به پیشرفتت حتی در شرایط سخت ادامه بدی واز دغدغه ها ومشکلات زندگی به آسانی عبور کرده وبه اوجی که همیشه آرزوی توست برسی....
حال این هوش دارای جنبه های مشخص وگوناگونی است که توجه به هرکدام در جای خود می تواند به زندگی ات سرو سامان دهد وبه قول معروف"رات بندازه"
دکتر اقبالی نسب انواع هوش رو اینطور ذکر می کرد:هوش فیزیکی(PQ)،هوش هیجانی(EQ)،هوش حافظه(IQ)و هوش معنوی(SQ)...حال این چهار جنبه ی هوش روباید مورد بررسی قرار داد.
باIQ که همه آشنایی کامل داریم ومعیار اصلی پیشرفت در زندگی ورسیدن به اوج را این جنبه ی هوش در نظر می گیریم اما برخلاف این که همه فکر می کنند ،IQ نسبت بهEQ نقش کمتری در پیشرفت وفتح کردن قله های پیروزی بازی می کند.حال EQیا هوش هیجانی که می تواند معیار اصلی در پیشرفت فکر ومغز باشد دیده می شود در افراد بزرگ در هرگرایش یا رشته این جنبه ی هوش بیشترین تاثیر را در بزرگ شدنشان داشته وبرای رسیدن به اوج به آنها کمک کرده است واکنون یک فرد موفق در جامعه ی خود هستند البته باید به این نکته هم توجه نمود که هوش هیجانی به تنهایی نیز نمی تواند این موفقیت ها را برای یک فرد حاصل کند وکاملا وابسته به دیگر جنبه های هوش است واین جنبه ها ازهم جداناشدنی هستند.حال به هوش فیزیکی یاPQ می پردازیم که انسان هارا می تواند با توجه به سطح زندگیشان وشرایط جسمانی و تیپی آنها به پیشرفتشان کمک کند با توجه به این هر فرد می تواند از شرایط زندگی ای که خود عامل ایجاد آن نبوده نهایت استفاده رابنماید ودر جهت پیشرفت از آن استفاده نماید ودر اجتماع یک فرد خاص و متمدن باشد.لباس مرتب ،بوی خوش ،شیک پوشی، عدم شلختگی در زندگی ، خواب مناسب ، غذای سالم ،برنامه ریزی مناسب ودرست برای ادامه دادن زندگی ورسیدن به اهداف و...می تواند از جنبه های هوش فیزیکی وجسمانی باشد.حال اگر بخواهیم این معیار ها را برای یک دانشجوی خوابگاهی مورد بررسی قرار دهیم که در شرایطی خاص به نام خوابگاه قادر به زندگی است که چند نفر دیگر باشرایط وتفکرات و نظرات متفاوت نسبت به شرایط زندگی در این محیط وجود دارند حال این دانشجو چقدر میتواند شرایط را برای زندگی ایده آل محیا کند؟ به طور حتم دچار مشکلات عدیده ای در این زمینه خواهد شد...از نقطه نظر های مختلف اگر مورد بررسی قرار دهیم آیا می تواند برای خواب وبیداری برنامه ریزی مناسبی انجام دهد؟آیا می تواند برای درس خواندن وتمرکز کردن برنامه ریزی در ستی را انجام دهد؟..این از شرایط خوابگاه!
حال برویم سراغ شرایط کلاسی که برنامه ریزی های نامطلوب درسی دانشگاه می تواند برنامه ی یک دانشجو را به کلی به هم بریزد.از لحاظ تغذیه دانشجو هم می توان گفت که غذای سلف به کل اورا نابود می کند هم از لحاظ سلامتی وهم از لحاظ رسیدن مواد مختلف به بدن این غذا اگر مضر نباشد مطمئنا مفید هم به هیچ وجه نخواهد بود.ازغذایی که خود دانشجوهم درست می کند نمی توان انرژی زیادی کسب کرد.
در این صورت تنها چیزی که دانشجو می تواند از معیار های این هوش رعایت کند مرتب ومنظم بودن شخصی است.با توجه به این شرایط بعید به نظر می رسد یک دانشجو اعصاب راحتی داشته باشد که بتواند ه این موضوعات هم برسد!
هوش معنوی یاSQ :این هوش ازجنبه های مهم یک هوش درست می باشد که پایه واساس آن اعتقادات یک فرد می باشد چقدر به خدای خود اعتماد دارد ومی تواند به او تکیه کند چفدر دعاها وثناهای او در پیشرفت زندگی او نقش بازی کرده اند؟.......شاید دانشگاه تاثیرات منفی روی این هوش او نیز بگذارند....
این بود برداشت من از سخنان دکتر.....
به امید آینده ای روشن